جدول جو
جدول جو

معنی راست گفتار - جستجوی لغت در جدول جو

راست گفتار
کسی که گفتارش راست و درست باشد، راست گو
تصویری از راست گفتار
تصویر راست گفتار
فرهنگ فارسی عمید
راست گفتار
(گُ)
راستگو. صادق القول. که گفتارش راست و درست باشد. که راستگویی را پیشه سازد:
چو صبح صادق آمد راست گفتار
جهان در زر گرفتی محتشم وار.
نظامی.
سخنگوی و دلیر و خوب کردار
امین و راست عهد و راست گفتار.
نظامی.
مسدد، راست گفتار. (منتهی الارب). و رجوع به راستگو شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راست گفتن
تصویر راست گفتن
مقابل دروغ گفتن، سخن درست گفتن، حقیقت گفتن
فرهنگ فارسی عمید
(گُ)
عمل راست گفتار. راستگویی. راستگو بودن. سخن راست گفتن. راستگویی پیشه ساختن:
مرا که شکر وثنای تو گفته ام همه عمر
مگر خدای نگیرد براست گفتاری.
سعدی.
و با یکدیگر مصادقت و راست گفتاری شعار کردی. (تاریخ قم ص 252). در تقوی و پرهیزکاری وراستی و راست گفتاری از زاهدان عصر و عابدان وقت مبرز و ممتاز است. (تاریخ قم ص 4). تسدید، راست گفتاری. (منتهی الارب). و رجوع به راست گفتار شود
لغت نامه دهخدا
(فَتَ / تِ)
مقابل کج رفتار
لغت نامه دهخدا
(دُ رُ گُ)
که او را گفتاری درست و مطابق باواقع باشد. حکیم. (دهار) (مهذب الاسماء) (السامی)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
عمل راست رفتار. مقابل کج رفتاری. رفتار براستی و درستی و صداقت. معامله و آمیزش بصدق و درستی با مردم:
صراط راست که داند در آن جهان رفتن ؟
کسی که خو کند اینجا براست رفتاری.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از راست گفتن
تصویر راست گفتن
حقیقت گفتن صدق، درست گقتن صحیح گفتن
فرهنگ لغت هوشیار